شهر ناگاساکی ژاپن یا همانی که ما ایرانیها به اسم ناکازاکی میشناسیم، در ساعت 11 صبح سال 1945 میلادی مثل همیشه به زندگیاش ادامه میداد؛ یعنی ساکنینش به کارهایشان میرسیدند و همه چیز طبق روال بود اما دو دقیقه بعد همه چیز دگرگون شد. در عرض همین 120 ثانیه، زندگی 120 هزار نفر به طور کامل و ناخوشایندی تغییر کرد. منظورمان از تغییر ناخوشایند، بمب اتمی است که روی این شهر انداخته شد. بهترین جا برای دیدن تبعات این اتفاق، موزه بمب اتم ناکازاکی است.
خیلیهایمان بمباران هیروشیما را شنیدهایم اما شاید ندانیم که سه روز بعد از این اتفاق تلخ، دولت وقت آمریکا دستور بمباران شهر دیگر ژاپن را هم داد: ناگاساکی. در نهم آگوست سال 1945 میلادی، بمب اتمی در فاصلهی 500 متری از سطح زمین شهر ناگاساکی منفجر شد که 40 هزار نفر را در همان لحظه کشت، یک سوم شهر را با خاک یکسان کرد و دهها هزار نفر دیگر تا شعاع چند کیلومتری انفجار تا سالهای سال درگیر عوارض ناشی از تشعشات رادیو اکتیو آن بودند.
درست است که هدف خیلیها از
سفر به ژاپن، دیدن شکوفههای گیلاس است و تصورشان از مردم این کشور، آدمهایی صبور و موفق است اما اگر میخواهید گذشته این مردم صبور را ببینید، موزهی اتم شهر ناگاساکی بهترین جاست. Louise Southerden جهانگردی است که به این موزه سر زده و از تجربه و نگاهش نسبت به این ماجرا نوشته.
تجربه بازدید از موزه بمب اتم ناگاساکی به این شکل آغاز میشود: با نشان دادن ناگاساکی آنگونه که قبل از بمب اتم بود و اینکه بلافاصله پس از بمب به چه شکلی درآمد. قدم زدن در رمپ مارپیچ با دیوارهای سفید شما را برای بازدید از سه سالن نمایشگاه زیرزمینی آماده میکند، گویی فضا به شما میگوید که لطفاً بیسر و صدا راه بروید تا «ذهن خود را آرام کنید.»
آثار به نمایش گذاشته شده در موزه بمب اتم ناگاساکی
بهعنوان مقصد گردشگری سیاه میدانستم با مکان تکاندهندهای مواجه میشوم اما از این متعجب شدم که امیدوارکننده هم بود. زیبایی موزه به این است که فقط مربوط به اتفاقاتی نیست که سه روز پس از سقوط اولین بمب اتمی روی هیروشیما افتاد بلکه در ابتدا جزییات ویرانیهای اولیه با نمایش لباسهای سوخته، بطریهای شیشهای ذوب شده و عکسهای سیاه و سفید نشان داده میشود. پس از آن در بستری وسیعتر تاریخچه رویدادهای جهانی که منجر به این فاجعه شد، معرفی میشود: از حادثه منچوری در سال 1931 گرفته (انفجاری که ژاپن پیش از حمله به شمال شرقی چین سازماندهی کرد) تا بمباران پرل هاربر و توافقنامه چرچیل و روزولت در سال 1944 مبنی بر اینکه «بمب» باید علیه ژاپن برای پایان دادن به جنگ استفاده شود.
“«مرد چاق» یا Fat Man اسم مسخرهای بود که برای بمب اتم ناگاساکی انتخاب
شد. با اینکه اندازهاش شبیه طول تخته موجسواری بود اما تشعشعاتش تا 11
کیلومتر آنورتر از شهر هم رفت.”
بعدازظهر شنبه به موزه رفتم، شلوغ اما کاملاً ساکت بود. نورپردازی هم به حال و هوای غمانگیز و دلهرهآور فضا اضافه کرده بود. راهنمای صوتی بهصورت هدفون بود و بازدیدکنندهها میتوانستند آزادانه در سالنها پرسه بزنند و هر از گاهی فقط بایستند و به یک اثر خیره شوند. از تأثیرگذارترین بخشهای موزه صدای بازماندگان بود: چند کودک و پنج اسیر جنگی استرالیایی که در آن زمان در اردوگاهی در ناگاساکی بودند.
واقعیتها هرچند دلخراش هستند اما دانستن آنها جالب است: بمب 500 متر بالاتر از زمین منفجر شد؛ در عرض چند ثانیه شعاع انفجار از مرکز آن که حرارتش به 4000 درجه رسیده بود تا 11 کیلومتر مانند یک تندباد انتشار یافت. بادهایی با قدرت که سپس معکوس شدند و همه چیز را به سمت زمین کشاندند و چه کسی میدانست که مرد چاق (Fat Man) نام وقیحانهای که به شوخی روی بمب گذاشته بودند با طولی اندازه یک تخته موج سواری اما با وزنی معادل چهار اتومبیل کوچک به رنگ زرد روشن باشد؟
“هیروشیما و ناگاساکی بعد از بمباران، به عنوان مدافعان صلح معرفی شدند.”
یک بخش بزرگ موزه به تاریخ سلاحهای هستهای اختصاص دارد؛ از کشف شکافت هستهای توسط دانشمندان آلمانی در سال 1938 تا امضای پیمان منع آزمایش هستهای که در سال 1996 توسط 183 کشور. مایهی تسلی است که بدانید نیمکره جنوبی تقریباً عاری از نیروگاه و جنگافزارهای هستهای است و باعث نگرانی است که بعد از ناگاساکی، هشت کشور جهان بیش از 2000 آزمایش هستهای را در دهها سایت در سرتاسر جهان از جمله مارالینگا و ایموفیلد در استرالیای جنوبی و جزایر مونتبلو در استرالیای غربی در دهه 50 م. انجام دادند.
“ساختمان موزه اتم ناگاساکی شبیه مرکز بمب هستهای ساخته شد.”
در این میان جنبش جهانی صلح شکل گرفت و شهرهای ناگاساکی و هیروشیما بهعنوان مدافعان صلح نقش پررنگی ایفا کردند. پس از بازدید از موزه وقتی به لابی موزه رسیدم از کنار قفسههای زیادی عبور کردم که در آنها درناهای کاغذی دستساز رنگارنگ قرار داشت. این درناها از طرف موزه تاریخ لوس آلاموس در نیومکزیکو به عنوان «نمادی از درک و دوستی» به موزه اتم ناگاساکی اهدا شده بود. در لوس آلاموس اولین سلاح هستهای جهان در 16 ژوئیه 1945 منفجر شد. = در حالی که داشتم راهنمای صوتیام را پس میدادم یکی از کارکنان که سبدی پر از اوریگامی درنا در دست داشت به من یک درنا هدیه داد.
شاید اینها را هم بپسندید!
بیرون موزه، برای اینکه ذهنم را آرام کنم به فوارهی صلح رفتم؛ جایی که آب به شکل بالهای کبوتر پخش میشود و بعد از آن از یادمان صلح را دیدم. یادمان صلح مجسمهای برنزی است که در سال 1955 ساخته شده و مردی عضلانی را نشان میدهد که شبیه به مجسمه داوود میکلآنژ است اما حالت جنگجویانه ندارد و به آرامی در حالت چهارزانو نشسته و در حال مراقبه است.
ورودی حیاط داخل موزه بمب اتم ناگاساکی