همیشه فکر میکنیم که سفر کردن یعنی دوری از یکنواختی زندگی. اما به این فکر کردید که
سفر خسته کننده هم میشود؟ اگر جواب قطعی میخواهید، باید بگویم بله! همهی ما تجربهی بیحوصلگی در سفر به خصوص در سفرهای طولانیمدت را داشتهایم. وقتی بیحوصله شویم، دیگر حس و حال ادامه سفر را نداریم و میخواهیم هرچه زودتر به خانه بازگردیم. در این مواقع خودمان را مقصر میدانیم و میگوییم چه بر سر من آمده؟ آیا دارم افسرده میشوم؟ من که هر روز دارم چیزهای جدید تجربه میکنم، پس چرا دیگر شور و شوق ندارم؟ اما باید بدانید همه اینها طبیعی است و برای همه پیش میآید. با
اسمارتیز همراه باشید تا دلایل خسته کننده شدن سفر و راهکارهای مقابله با آن را بشناسید.
شاید اینها را هم بپسندید!
آغاز سفر همیشه هیجانانگیز و تازه است. آدمهای جدید، فعالیت و سرگرمیهای جدید، غذاهای جدید و طبیعتهای جدید تجربه میکنیم. اما چندین روز که به یک منوال بگذرد، حس میکنیم سفرمان تبدیل به یک روتین شده. صبح بیدار میشویم، از جاذبهها دیدن میکنیم، سایر مسافران و مردم محلی را میبینیم با یک سری سؤالهای ثابت ما از بقیه و بقیه از ما. بعد بند و بساط را جمع میکنیم و به سمت مقصد بعدی حرکت میکنیم: دوباره روز از نو، روزی از نو.
قطعاً کسانی که سفرهای طولانی داشتهاند چنین حسهایی داشتهاند و شاید به خودشان شک کرده باشند، اما باید گفت جای هیچ نگرانی نیست. شما افسرده نشدید بلکه کاملاً طبیعی است. وقتی سفرمان یکی دو ماه طول بکشد، روزهای آخر ترجیح میدهیم به جای گشتوگذار و بازدید از جاذبهها، در اقامتگاه بنشینیم، فیلم ببینیم و با گوشی بازی کنیم.
درمان بیحوصلگی و کلافگی بسیار راحت است، چون تا حد زیادی ریشه در یکنواختی دارد. اصلاً سفر میکنیم تا به زندگیمان هیجان ببخشیم، اما با به وجود آمدن روتین همه چیز یکنواخت میشود و خیلی زود با خود میگوییم:«ای بابا...باز هم یک بنای تاریخی، باز هم جنگل و رود، باز هم دریا...همش که شد همین!» در این موقع دیگر کاملاً بیحس شده و از هیچ چیز لذت نمیبریم. شاید این حالت به ما میگوید که دیگر وقت برگشت است. اما اگر قصد بازگشت نداریم، میتوانیم از این دو راهکار ساده برای خلاصی از این وضع استفاده کنیم؛ «یک جا بمانیم و روتین خود را به هم بزنیم.»
اول؛ هر جا هستید، بمانید: خیلی وقتها فقط به این خاطر کلافه میشویم، چون داریم تند تند مقصد عوض میکنیم و هر روز خدا باید وسایل را دوباره جمع و دوباره پهن کنیم. میخواهیم همه چیز را در سه سوت ببینیم و از هر کدام چند عکس بگیریم. خب، به این شکل سفرمان خلاصه میشود در چند عکس و دیگر آنگونه که باید، از سفر لذت نمیبریم. بنابراین، هر جا که هستید بمانید. سعی کنید طبیعت، تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم آنجا را عمیقتر بشناسید. وقتی دیگر چیزی باقی نماند و دوباره شور و شوق پیدا کردید، برای مقصد بعدی آماده شوید. به این شکل شاید شهرهای کمتری را ببینید، اما جاهایی که دیدهاید را از یاد نخواهید برد. کیفیت مهمتر از کمیت است.
دوم؛ روتین خود را به هم بزنید: تقریباً همه عادت سفر مخصوص خود را دارند. مثلاً برای اقامتگاه برخی هتل میگیرند، برخی در هاستل یا مهمانسرا میمانند، برخی خانه اجاره میکنند و برخی هم چادر میزنند. به مرور همه چیز یکنواخت میشود و تمام هیجان سفر را از بین میبرد؛ منظورمان همان چیزهای تازه و حس ماجراجویی است که در ذات سفر هست. بدون اینها ذوق و شوق خوشسفرترینها هم کور میشود. پس در سفر، مخصوصاً سفرهای طولانیمدت طبق عادت عمل نکنید. اگر همیشه خانه میگرفتید، اکنون هتل بگیرید یا برعکس. اگر فقط از اماکن تاریخی بازدید میکردید، اینبار در محافل و جشنهای محلی شرکت کنید. همیشه خود را شگفتزده کنید تا حس کلافگی و یکنواختی سراغتان نیاید.
خلاصه بر خود خرده مگیر! اگر در سفر بیحوصله شدید، اشکال ندارد، طبیعی است. فقط کمی از سرعت سفرتان کم کنید و عادتهای خود را تغییر دهید. آنوقت دوباره مثل روز اول ذوقوشوق خواهید داشت.